شعر لذت در لذت شعر. ستایش زیبایی و عشق و تن.
پس از شعر حماسی که معرف احساسات قومی و ملی بود و با هومر به اوج خود رسیده بود، با انحطاط شهرهای ایونی آسیای صغیر گرایشات فرهنگی و هنری به داخل خاک اصلی یونان متمرکز شد. شعر هروئیک رو به انحطاط نهاد و شعری متناسب با احساسات فردی و شخصی همگام با گرایشات دموکراسی یونان باستان آغاز شد و بدینگونه شعر غنایی (شعری که با نواختن نوعی ساز لیرlyre – لیریک، خوانده میشد) زاده شد. آرخیلوخوس در اواسط قرن هفتم پدر شعر غنایی محسوب می شود. اشعاری در وصف احساسات آدمی چون خشم و تنهایی و حزن و نفرت و یا آوازهایی در وصف شراب و جشن ها.
اما مهد شعر غنایی باستان جزیره لزبوس(Lesbos) بود. الکایوس و سافو، سافوی الهی! شعر غنایی با این دو تن به اوج خویش رسید اما تنوع و زیبایی اشعار سافو چنان بود که نام الکایوس را در محاق برد و چنان آوازه ای یافت که بعدها افلاطون نام سافو را در زمره خدایان نه گانه هنر قرار داد.
دختر بازرگان ثروتمندی که بعدها به جرم توطئه سیاسی محکوم وتبعید شد. افسانه عشق ها و جشن های وی باعث شد تا کج اندیشان او را استاد زنان هرزه بنامند حال آنکه تجربه زندگی در روزگار رونق لزبوس چنان بود. تجربه خوشی و لذت. ستایش الهه عشق. حلقه سافو (lesbian Poet) بی گمان مجلسی پر رونق از هنرمندان،سخنوران، شاعران و خنیاگران چیره دستی بوده است که یگانه وظیفه خویش را ستایش زیبایی و الهه گان هنر می دیدند.
"سافو موفق شد درونی ترین و شخصی ترین احساسات خود را به مقام احساسات ابدی انسانی برکشد بی آنکه آنها را از جامه ظرافت و زیبایی تجربه مستقیم عریان سازد. تازگی و عظمت حلقه سافو در آن است که زن به دنیایی گام می نهد که تا کنون حق مردان محسوب میشد از این پس زن در خدمت به الهه های هنر و دانش با مرد شریک میشود و خود این عنصر با فرایند شکوفایی شخصیت وی به هم می آمیزد. این آمیزش بنیادی که روح را شکل میدهد بدون نیروی EROS که نیروهای روح را آزاد می کند امکان پذیر نیست، موازات اروس افلاطونی و اروس سافویی نیازی به توجیه ندارد."
در اشعار وی برای اولین بار ستایش و توصیف عشق به همجنس نیز دیده میشود و از اینجاست که نام لزبوس و سافو با اینگونه عشق (lesbianism - Sapphism) پیوند میخورد. "دوستان وی دخترانی بودند که تازه از دایره مراقبت خانواده به در امده و در حمایت این زن بی شوهر همچون کاهنه ای وجود خویش را از طریق رقص و آوازخوانی وقف خدمت به الهه های هنر نهاده بودند."
وزن شعر سافیک (Sapphic) از ابداعات اوست که چنین شعری اغلب قطعه سافیک خوانده میشود. شعر سافیک شامل سه مصرع هم وزن و یک مصرع کوتاهتر می باشد. قطعات پراکنده ای از وی به جا مانده است که به جز دو سه قطعه باقی پاره شعرها وی میباشد با این حال در بین همین قطعات زیباترین توصیفات دیده میشود.
ترجمه های گوناگونی از این اشعار نیز در دست است اخیرا پاره ای سایتهای لزبین به ترجمه های متعددی از این اشعار دست زده اند که هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارد. اساس متن مترجم این نسخه بوده است با نگاهی به چهار ترجمه دیگر پایگاههای اینترنتی موجود در وب:
The Poems of Sappho, with Historical and Critical Notes, Translations, and a Bibliography. By Edwin Marion Cox, Published 1925. The transliteration and additional editorial material 2000 J.B. Hare.
در نگاشتن این مقدمه از کتاب پایدیا - ورنر یگر- ترجمه محمد حسن لطفی سود جسته ام. پر مغز ترین و تنها متن! تحلیل شخصیت و آثار سافو به فارسی، همین اثر است.
بیگمان درک زیبایی این شعرها برخوانندگان متن یونانی نیز پوشیده میماند چرا که نه ساز و آواز
1
حس ميکنم همتای خدايان است اين مرد
نشسته در حضور تو، مسحور جلوه تو
سپرده گوش به خنده نرم و آوای مهربان تو
چه شیرین است سخنان تو
2
درسینه قلبم چه بی تابانه می تپد
وانگاه که به نیم نگاهی ببینمت
کلام از من می گریزد
زبانم بسته می شود
3
ناگاه جسمم را شعله ای لطیف در می نوردد
چشمانم را توانایی دیدن نیست
و گوشم جز صدای باد هیچ نمی شنود
همه تاریکی است
4
عرق به تن نشسته به لرزه افتاده
رنگ پریده تر از علف های خشک
توفانی ازجنون
در آستانه مرگ
***
سوسوی ستارگان گردادگرد ماه
محو شده در پرتو مهتاب
جاریست ماه و سایه ها را می کاود
تا به نور نقره فام خویش غرقشان کند...
***
بر خنکای جویبار زمزمه نسیم است
لابلای برگ های سیب
و از جنبش برگها
خواب فرو می ریزد...
***
آنگاه که خشم بر سینه ات می کوبد
نگذار زبانت به نادانی آواز برآرد
(قطعه ای نامرسوم ، زیبا و خردمندانه از سافو. نقل شده از پلوتارک در مقاله مهار خشم)
***
دوشیزگی، آه دوشیزگی به کجا گریختی از من؟
هرگز، دریغا هرگز به تو بازنخواهم گشت.
***
آه ای شب، شب مهربان تویی که باز می گردانی
هرآنچه بامداد درخشان پراکنده بود
تو گوسفندان را بازمی آوری و بزها را فرامی خوانی
و کودک خواب آلوده را به آغوش مادرش می رسانی
***
...لذتی که تو به من بخشیدی
هیچ زنی به شوی خود نبخشیده است
دوست داشتنی تر از زنان لزبوس...
انتساب قطعی اين قطعه ثابت نشده است.
***
اندام دلفریب تو ، چشمان افسونگرت
شهد شیرین من روی زیبای تو
ای که نشانی از شور آفرودیت با توست
چون او به نرمی با من سخن بگو
***
چه شیرین و تلخ معجونی است، بی مهار است عشق
بدنم را می لرزاند و قلب از تپیدن می ماند.
***
مادر عزیز دیگر مرا توانایی
نشستن و بافتن نیست
زیرا که آفرودیت مرا
به کار عشق برانگیخته است
***